جدول جو
جدول جو

معنی گوش بریده - جستجوی لغت در جدول جو

گوش بریده(تَ / تِ)
بریده گوش. اصلم. اجدع
لغت نامه دهخدا
گوش بریده
آنکه گوشش را بریده باشند، کر اصم
تصویری از گوش بریده
تصویر گوش بریده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گیس بریده
تصویر گیس بریده
زن بدکاره
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بَ کَ / کِ دَ)
قطع کردن گوش، قرض کردن به دسیسه به قصد پس ندادن. رجوع به گوش بر و گوش بری شود
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ / دِ)
قطع گوش. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی گوش بریده
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ / دِ)
گیسوبریده. زنی که به جرم تبهکاری یا جز آن گیسوان او را بریده باشند. لیکن در تداول امروز آن شدت معنی را از دست داده است و حتی زنان به خود نیز میگویند: من گیس بریده چرا این کار را کردم. و در تداول عام دشنام مانندی است به کنایه زنان را. چه بریدن گیسو یکی از جزاهای زانیه بوده است
لغت نامه دهخدا
(بُ)
قطع گوش، عمل گوش بر. رجوع به گوش بر و گوش بریدن شود
لغت نامه دهخدا
آنکه گوش او دریده و پاره شده باشد شکافته گوش، طبل کوچک طبلک: راهزنی می کند گوش دریده از آنک سیلی بسیار خورد زخم طپانچه چشید. (بدرچاچی)
فرهنگ لغت هوشیار
قطع کردن گوش کسی، بحیله پول و مال دیگری را گرفتن مغبون کردن در معامله: پس این دو برادر هم گوش ترا بریده اند ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش بریدگی
تصویر گوش بریدگی
کیفیت گوش بریده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گیس بریده
تصویر گیس بریده
تو نگو گیس بریده کارش از جای دیگر خراب بوده است
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن گوش قطع گوش، بحیله پول و مال از دیگری گرفتن مغبون کردن در معامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوش بریدن
تصویر گوش بریدن
((بُ دَ))
با حیله و نیرنگ از کسی پول گرفتن
فرهنگ فارسی معین
گوشت زیر دنده
فرهنگ گویش مازندرانی